با دویستوچند تکه استخوانم دوستت دارم(و چندسال باید بگذرد؟تا استخوانهای آدم بپوسند،و همهچیز را فراموش کنند) با من بگوبگو قلبها فراموشکارترندیا استخوانها؟ با من بگوبگو مثل خوابکه گاهی از دستهایم شروع میشود،گاهی از پاهایم،فراموشی از قلبم آغاز میشودیا استخوانهایم؟ لیلاکردبچه | آواز کرگدننشرنیما, ...ادامه مطلب
-امشب عروسی شکوفه بود جایی نزدیک خانه ما. چون وسط هفته بود و بابا اینا دیر می امدند از فرصت استفاده کردم و برای اذیت نشدن دنبالچه ام ما هم 10 رفتیم. به نظرم برد کردم. هر چند که دلم میخواست کمی زودتر رفته بودیم. اما یک چیز عجیب در خودم کشف کردم. اینکه منی که تا چند سال پیش کشته مرده رقص نور بودم ( تا حدی که میخواستم برای خودم یکی بخرم و برقصم) امشب با رقص نور و فلاشر چشمانم اذیت میشد و دلم میخواست زود خاموش شود. یک وقتهایی چیزهای عجیب جدیدی در خودم کشف میکنم اینروز ها. به نظرم درد بد جوری آدم را به سوی پیری پیش می برد. امین میگفت مال اینست که دیر امدیم و در جو نبو, ...ادامه مطلب
چه شب هایی که به خاطر این درد و ترس از هرگز خوب نشدنش بغض کردم و با آهنگها گریستم. چه بسیار شبهایی... پ. ن. خدایا امید هیچ کسی رو ناامید نکن.,چه شبهایی نبایدنزدیکی کرد,چه شبهایی خواب تعبیر دارد,چه شبهايي نزديكي حرام است,چه شبهایی شب قدر است,چه شبهایی که نان دادم,چه شبهایی خواب راست است,چه شبهایی شب قدر هستند,چه شبهایی سفر,چه شبهایی مهناز هدایتی,چه شبهایی ...ادامه مطلب