حتی یک لحظه

ساخت وبلاگ

دل آدم ...چه گرم می شود گاهی ساده... به یک دلخوشی کوچک...
به یک احوالپرسی ساده...
به یک دلداری کوتاه ...
به یک "تکان سر"...یعنی...تو را می فهمم...... به یک گوش دادن خالی ...بدون داوری!
به یک همراهی شدن کوچک ...
به حتی یک همراهی کردن ممتد آرام ...
به یک پرسش :"روزگارت چگونه است ؟"
به یک دعوت کوچک به صرف یک فنجان چای !
... به یک وقت گذاشتن برای تو...
به شنیدن یک "من کنارت هستم "...
به یک هدیه ی بی مناسبت ...
به یک" دوستت دارم "بی دلیل ...
به یک غافلگیری:به یک خوشحال کردن کوچک ...
به یک نگاه ...
به یک شاخه گل...
دل آدم گاهی ...چه شاد است ...
به یک فهمیده شدن ...درست !
به لبخند!
به یک سلام !
به یک تعریف به یک تایید به یک تبریک ...!!!
و ما چه بی رحمانه این دلخوشی های کوچک و ساده را از هم دریغ میکنیم و تمام محبت و دوست داشتن مان را گذاشته ایم کنار تا به یک باره همه آنها را پس از مرگ نثار هم کنیم.

پ. ن. شاید اغلب این آدمهایی که این روزها پست میگذارند و ابراز ناراحتی می کنند به خاطر از دست دادن یک دانشمند عزیز جوان, اگر چنین کسی در صندلی کناریشان قرار میگرفت با هزار حرف که نشان از عدم درک داشت میرنجاندندش. چنان که رنجاندندش.

رییااااضییییی! سخت نیست!؟ چه جور ممکنه کسی اینقد علاقه داشته باشه به ریاضی. بابا زندگی عادیتو بکن. بیشتر به بچت برس. حالا آخرش که چی؟ کلا کسایی که 14-15 ترمه لیسانس میگیرن تو کارای اقتصادی بهتر پیشرفت میکنند. چرا این راه سخت رو انتخاب کردی؟ ببین ما سرطان نداریم...از بس سختی دادی به خودت اینجور شد..ما راهمون درستتره. 

پ.ن2. نمیدونم چرا اغلب آدمها سعی دارند فریاد بزنن ما راه زندگی رو بیشتر بلدیم. اینجور افراد به نظرم نظرات درونیشون تو تنهایی خودشون بیشتر شنیدنیه. شاید هیچ وقت متوجه نشم چرا مردم ایتقدر به کار هم کار دارند.

نوشته شده در سه شنبه بیست و هفتم تیر ۱۳۹۶ساعت 21:27 توسط عروس|

عروس...
ما را در سایت عروس دنبال می کنید

برچسب : لحظه, نویسنده : shiivaaa بازدید : 64 تاريخ : چهارشنبه 22 شهريور 1396 ساعت: 21:09