یک نظر

ساخت وبلاگ
سوال:
من هرگز در زندگی ام از هیچ چیزی نترسیده ام و هرگز تصمیم به فرار
نگرفته ام. فقط یک چیز هست که مرا می ترساند و به من احساس غیرقابل تحملی برای فرار کردن می دهد: ملالت. چرا من اینقدر از ملالت می ترسم؟ چرا واقعاً من می خواهم فرار کنم؟

"سارجانو"

این یکی از مهمترین سوالات است، چونکه انسان تنها حیوانی است که احساس ملالت می کند. بوفالوها آنرا احساس نمی کنند، اگر چه آنها بسیار بسیار ملول بنظر می رسند. خرها آنرا احساس نمی کنند ، اگرچه به شدت ملول بنظر می رسند. بجز انسان ، هیچ کسی احساس ملالت نمی کند. و حتی در انسانها هم ، همۀ انسانها آنرا احساس نمی کنند. احساس ملالت به هوشمندی نیاز دارد. بنابراین افراد بسیار معدودی، باهوشترین افراد جهان ، احساس ملالت می کنند. بودا آنرا احساس کرد، ماهاویرا آنرا احساس کرد. افراد نادری احساس ملالت می کنند چونکه تجربۀ آن به هوش فوق العاده ای نیاز دارد.
بنابراین از یک جهت، آن یک مصیبت نیست، بلکه یک برکت است.
از روی احساس ملالت است که تحقیق و جستجوی معنای زندگی برمی خیزد.
آنهایی که احساس ملالت کرده اند ، به سادگی نشان می دهد که زندگی معمولی هرآنچه دارد، دیگر برای آنها ارضا کننده نیست.مردمی وجود دارند که با پول کاملاً شاد هستند، و پولهای بیشتر و بیشتری گرد می آورند، و بسیار علاقمند به آن بنظر می رسند و با جستجوی بیشتر ، کاملاً خوشحالند. اینها واقعاً موجودات انسانی پیشرفته ای نیستند: آنها میان حالترین موجودات انسانی و پایین ترین نوع هستند. هوشمندی آنها هنوز گل نداده است. آن هنوز در شکل دانه است، فقط یک توان بالقوه است. شما می توانید آنرا ببینید. مردمی که طمع کار هستند، ممکن است زیرک ومکار باشند – آنها باید اینگونه باشند – اما هرگز هیچگونه هوشمندی در آنهانخواهید دید. در آنها تیزی نخواهید دید، در آنها هیچکونه خلاقیتی نخواهید دید. هیچ عطری در زندگی آنها نخواهید دید. آنها متعفن خواهند بود. و در مورد مردم تشنۀ قدرت و سیاستمداران، کسانی که بدنبال قدرتهای سیاسی بیشتر وبیشتر، رتبه و مقام بسیار بالاتر می دوند، کسانی که میخواهند رئیس جمهور یا نخست وزیر شوند، که کل زندگیشان فدای یک منظور است و آن هم چیرگی بر مردم است، وضعیت همینطور است. این مردم، مردمی راکد و تیره هستند. زندگی آنها زشت ترین شکل را دارد. آنها هیچ حسی از زیبایی، شعر و موسیقی ندارند. هیچ احساسی برای زیبایی شناختی ندارند. کل علاقۀ آنها صندلی بزرگتر است، چنانکه گویی با نشستن روی یک صندلی بزرگتر، خودشان بزرگتر خواهند شد. گویی با رئیس جمهور یک کشور شدن، آنها به یک تمامیت معنوی خواهند رسید. گویی توسط چیرگی بر میلیونها نفر، آنها ارباب وجود خودشان خواهند شد. آنها افرادی خالی و میان تهی هستند، زندگی درونی آنها مطلقاً تاریک است. اما شما هرگز آنها را ملول نخواهید دید.آنها همواره در حال رفتن هستند. همواره به تلاشهای احمقانۀ کسب قدرت ، پرستیژ و پول علاقمند هستند. اما آنها راضی هستند، اگر آنها موفق شوند، آنها را بسیار شاد خواهید دید.‌ هوشمندترین فرد است که احساس ملالت خواهد کرد، کسی که نمیتواند هیچ معنایی در پول ببیند. البته در پول کاربردی هست، اما هیچ معنایی نیست. کسی که نمی تواند هیچ معنا و هیچ اهمیتی در قدرتهای سیاسی و سفرهای نفسانی ببیند، کسی که می تواند بیهودگی مطلق همۀ اینها را ببیند. حال ، برای مردمی با چنین هوشی، بزرگترین
مسئله در زندگی ، ملالت خواهد بود.
سارجانو،
اولین چیز که من دوست دارم به تو بگویم: احساس برکت کن. این نشانۀ یک هوش برتر است. از روی این ملالت است که شخص شروع به حرکت به سمت بالا می کند، او همه چیز را در جهان بیرون بیهوده می یابد و به درون میچرخد. چونکه هیچ جای دیگری برای رفتن نیست. هوشمندی او چنان واضح و شفاف است که می تواند ببیند که او میتواند همۀ پولهای جهان را داشته باشد، ولی باز هم همان شخص خواهد بود. او میتواند همۀ قدرتهای جهان را داشته باشد، ولی باز هم از طریق آن یک وجود جدیدی نخواهد شد. دوباره متولد نخواهد شد. او میتواند همۀ دانشی را موجود است، داشته باشد، اما باز هم در درون همان شخص احمق باقی خواهد ماند. دانش او درست مانند طوطی خواهد بود. او کلمات مبتذل زیبایی را تکرار خواهد کرد بدون آنکه دقیقاً بداند که آنها چه معنایی می دهند. چونکه معنای آنها فقط میتواند از طریق تجربۀ خود شخص دانسته شود. او میتواند مانند مسیح حرف بزند، او میتواند در مورد ملکوت خدا که در درون است ، موعظه کند، اما هیچ بارقه ای از آن ندارد. او فقط کلمات صرف را آموخته است. شخص هوشمند خیلی زود آگاه میشود که » همۀ این چیزی که انجام میشود، بی فایدۀ محض است. هیچ چیزی از بیرون هرگز نمیتواند به من ارضای درونی و حسی درونی از معنا و اهمیت، بدهد« و تا آن تجربه نشود، ملالت باقی خواهد ماند و هر روز سنگین تر خواهد شد.
حال، در امکان وجود دارد: یکی امکان غربی است. اگر شما فقط با عقل و دلیل نگاه کنید، هرگز هیچ معنایی در زندگی نخواهید یافت. آنگاه ملالت تیزتر و شدیدتر خواهد شد. آن درکل وجود شما پخش خواهد شد، در هر لحظه از زندگی شما نفوذ خواهد کرد. اصلاً به شما اجازه نخواهد داد که زندگی کنید. 
مارسل میگوید:»چرا انسان باید به زندگی ادامه دهد؟ برای چه؟ « اگر تنها توسط سر و عقل و دلیل نگاه کنید... رویگرد غرب تاکنون همین بوده است. آن سر- گرا است، عقلانی است، ارسطویی است، منطقی است. آن تکنولوژی و علم بزرگی بخشیده است، اما نمیتواند برای زندگی شما معنایی تدارک کند. زندگی بیشتر و بیشتر ملال آور میشود. مردم مطلقاً ملول هستند. آنها به زیستن ادامه میدهند چونکه توسو هستند و نمیتوانند شهامت کافی حاصل کنند که خودشان را نابود کنند. بنابراین هرجور که هست، به کشیدن خود به سمت جلو ادامه میدهند. غرب به یک بن بست رسیده است. جاده پایان یافته است. حال، دیگر برای رویکرد غربی ، امکانی برای رشد کردن نیست.
اما شرق جایگزین کاملاً متفاوتی دارد. وقتی ذهن شکست میخورد،وقتی که عقل شکست میخورد، به این معنی نیست که زندگی شکست خورده است. آن به سادگی، بدین معناست که هرآنچه عقل میتوانست انجام دهد، انجام داده است، اکنون شما باید اقالیم عمیقتر وجود خود را جستجو کنید و اقالیم عمیقتر وجود دارند. عمیقتر از ذهن شما، قلب شماست. عمیقتر از منطق، عشق است. عمیقتر از علم، هنر است، عمیقتر از ریاضیات، موسیقی است.
شرق ذهن را رها کرده است، نه زندگی را. و شروع به حرکت به سمت قلب و
دنیای احساس کرده است. و آنگاه ناگهان معنای بزرگی برمی خیزد. ملالت شروع به ناپدید شدن میکند. و بیاد داشته باشید، قلب هم هستۀ درونی شما نیست. آن فقط یک استراحت بین راهی است. در حرکت از ذهن به وجود، قلب دقیقاً در وسط قرار دارد. هنگامی که شما به قلب برسید، آگاه خواهید شد که هنوز یک اقلیم عمیقتر وجود دارد. اما قلب، زندگی شما را پر از سرور، هیجان و تپش خواهد کرد. ملالت خواهد رفت، و همراه با رفتن ملالت، شما از یک اقلیم عمیقتر آگاه خواهید شد: عمیقترین اقلیم، بُعد وجود شما، درونی ترین هستۀ شما. آن هستۀ درونی ، شما را کاملاً و مطلقاً ارضا خواهد کرد. رسیدن به آن، هدفِ سانیاس است. رسیدن به آن، منظور و مقصدِ مدیتیشن است. سارجانو ، از سر به قلب حرکت کن. اما قلب فقط باید به عنوان سنگ پرش استفاده شود. سر به شما علم میدهد، قلب، هنر میدهد، و وجود،که ماورای هردو است، دین میدهد. دین، سرور و وجد و خلسه است. و ما در جستجوی آن هستیم.احساس ملالت به سادگی نشان میدهد که تو آماده ای که به سفر درونی بروی. اگر نروی، احساس گیر افتادن خواهی کرد. اکنون سر نمی تواند اشتیاق تو را ارضا کند. قلب به تو چیزی خواهد داد، یک بارقه، یک پنجره باز خواهد شد. تو از طریق پنجره ، چیزی از آسمان، ستارگان، ماه ، خورشید، باد و باران و گلها خواهی دانست، اما فقط از میان پنجره. تو باید از پنجره هم بیرون بیایی، باید زیر آسمان بیایی، چونکه وقتی از طریق پنجره نگاه میکنی، همه چیز قالب و چارچوب دارد و چارچوب دروغین است. اگر تو از طریق پنجره به آسمان پر ستاره نگاه کنی، چنین احساس میشود که گویی آسمان دارای چارچوب است، محدود و دارای مرز است.
وقتی که به هستۀ درونی خود برسی، همۀ مرزها ناپدید میشوند... تو وارد بیحد، بیکران و بینهایت شده ای. آن بینهایت خدا نامیده میشود.
ملالت یک برکت است. آن یک انگیزه و تحریک برای جستجو است. تحریک
شدن به سوی خدا، به سوی تائو است. رویکرد غربی شکست خورده است. آن به نقطه ای رسیده است که دیگر جای بیشتری برای رفتن نیست. غرب گیر افتاده است. اما رویکرد شرقی شکست نخورده است و هرگز شکست نخواهد خورد. اما غرب هم می تواند به سمت شرق حرکت کند تنها وقتی که رویکردش شکست خورده باشد. اکنون زمان آن فرارسیده است که غرب بتواند شرق را درک کند و ملاقات و دیدار میتواند اتفاق بیفتد.من مخالف عقل نیستم. هرآنچه که عقل و استدلال میتواند بدهد، باید به عنوان یک وسیله بکار گرفته شود، اما یک چیز قطعی است: چیزهایی را از آن نخواهید که نمیتواند به شما بدهد. آن نمیتواند معنا بدهد، نمیتواند اهمیت بدهد، نمیتواند شکوه و عظمت بدهد، نمیتواند شکوفایی غایی شما را به شما بدهد. این امر فقط از طریق مدیتیشن میسر است، از طریق کشف کردن خود دورنیتان، غایت خودتان، وجود ابدی که هرگز متولد نمیشود و هرگز نمیمیرد.از ملالت به عنوان سنگ پرشی به سوی غایت استفاده کن، در این صورت احساس سپاس خواهی کرد، حتی از تجربۀ ملالت – که دردناک است و پر از زنج و اضطراب است - هم قدردان خواهی بود. اما یک انسان خردمند میتواند هر رنج و بدبختی ای را به سرورتبدیل کند، و شخص ابله به نابود کردن همۀ فرصتهای سرور ادامه میدهد و پیوسته از انرژی ای که میتوانست یک بهشت در درون ایجاد کند، رنج و بدبختی خلق میکند. بهشت پیشاپیش آنجاست، فقط شما باید صد و هشتاد درجه بچرخید.

#ذن_انتقال_خاص
#ترجمه_آناند_بهرام

نوشته شده در شنبه هفدهم تیر ۱۳۹۶ساعت 13:14 توسط عروس|

عروس...
ما را در سایت عروس دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : shiivaaa بازدید : 50 تاريخ : جمعه 3 شهريور 1396 ساعت: 16:45